Frida`s plastic world

I paint my own reality.I paint bcuz I need to. I paint whatever passes through my head without any other considerationIiI II

Frida`s plastic world

I paint my own reality.I paint bcuz I need to. I paint whatever passes through my head without any other considerationIiI II

ققنوس روی صندلی ِ کافه

 یک چیزی هست که من به اش می گویم "  blonge date" ! یعنی یک چیزی توی مایه های blind date منتها از نوع وبلاگی! من دیروز یکی اش را تجربه کردم و عجب هیجان ِ عظیمی.

 تا لحظه ی آخر فکر می کردم که الان به جای "قوقی" یک آقای سیبیل کلفت ِ مهربان می آید جلو و می گوید:" ta daaaaaaa..من قوقی ام.قهوه مو بده!"

اما "قوقی" آمد.مردانه و مهربان بود بود اما سیبیل کلفت نداشت . 

 بیرون نشستیم و تمام مدتی که حرف می زدیم دسته ی چتر ِ سایبانی که روی سرمان بود بین مان بود و در واقع هیچ چیز دیگری نبود میان مان.نمی خواهم بگویم از لحظه ی اول انگار سال ها بود هم را می شناختیم ولی به جرات می توانم بگویم که شبیه کسانی هم نبودیم که اولین بار است هم را می بینیم.توی کافه های تهران ماکیاتو لاته با قهوه ی فرانسه و کاپوچینو هیچ فرقی ندارد ، اما آدمی که توی آن کافه رو برویت می نشیند و صمیمانه توی چشم های ات نگاه می کند و بی میک آپ " زیبا" می خندد...زمین تا آسمان با خیلی هایی که توی همان کافه دیده ای فرق می کند.

ممنونم "قوقی" برای "دیروز ِ شیرینی که قهوه ی تلخ ات را   به زور گرفتی".

برای من دو تا از صندلی های  "کافه سینما" اسم شان از "فقط صندلی" تغییر کرد به "صندلی هایی که من و قوقی نشستیم اون روز"!

نظرات 5 + ارسال نظر

خانم میشه یه قراری بذارید ما هم شما رو در یک قرار وبلاگی ببینیم بعد هیجان زده شیم و از این حرفها

بعد عسل جون من و شما قراره بعد از ده سال باز هیجان زده شیم؟

حالا نمیخوام بیام متن ادبی این بچه رو خرابش کنم....
وگرنه حتما میومدم میگفتم اولا من خیلی هم زنم.... اصلا هم مرد نیستم چه با سبیل چه بی سیبیل....
دوما قهوه ش زیادی هم شیرین بود....
این دختره سر من رو کلاه گذاشت...
حالا خوبه توی قراردادمون قهوه تلخی و شیرینیش قید نشده بود وگرنه مجبورش میکردم یه بار دیگه بهم قهوه بده.

منظورم مردونه بود...قهوه ش شیرین بود؟؟؟..مگه می شه؟؟!...منو از دوباره قهوه دادن می ترسونی خانم ِ خیلی "زن" به قول خودت؟؟

غار مینا 1392/02/01 ساعت 14:17

چه خوب...آدمهای مجازی این روزها از آدمهای حقیقی قابل اطمینان ترند...

نمی دونم باید بگم متاسفانه یا خوشبختانه

آیدا 1392/02/01 ساعت 17:18 http://1002shab.blogfa.com/

خیلی تجربه فوق العاده ایه.

خعلی خعلی.

پس من یه قهوه ی تلخ میخوام!

قربون چشمای بادومی و قهوه ایت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد