Cuba means nude dancing girls in fancy stripped clothes..who are weeping inside
تمام شد.
به سرعت ِ ناپدید شدن ِ موج های آتلانتیک که هرروز رو به آن ها می نشستم و بدون ِ این که چیزی بنویسم...به نوشتن فکر می کردم.سفر مجال ِ حرف زدن و نوشتن نمی دهد...تنها فرصت داری
پلک بزنی .. به یاد بسپاری
و فکر کنی..
__________
پ.ن.1.کلی چیز توی سرم..و کلی حس توی دلم بود که اومدم این جا.اما مصادف شد با یک پدیده..به نام "خروس بی محل"...حالا این خروس می تونه به شکل "کتاب عکس های همینگوی" باشه..یا سی دی ِ بوینو ویستا....
پ.ن.2.می رم از خروس دلجویی کنم!
یک احساس جدید...
احساسی که بعد از بیست و شش سال ...برای اولین بار است آن را تجربه می کنم...و این یعنی..که دنیا هنوز پر است از احساس ها ی احساس نشده و تجربه های تجربه نشده...
20 و 24 درجه عرض شمالی...24 درجه و 94 درجه طول غربی..و این یک تجربه ی طول و عرض جغرافیایی است.
هنوز مطمئن نیستم که مرا چه شده...فقط می دانم که دلم آشوب است...
بغض مادرم..نگاه غمگین پدرم...و بازوهای برادرم که محکم مرا بغل کرده بود...و همه ی کسانی که نگاه هایشان متفاوت تر و غریب تر از همیشه بود...دل ام را می لرزاند...از هیچ چیز مطمئن نیستم...
حز این که...
باید رفت ...
تا بزرگ شد...
و باید رفت...تا
دید..
و این یک تجربه ی جغرافیایی است!