Frida`s plastic world

I paint my own reality.I paint bcuz I need to. I paint whatever passes through my head without any other considerationIiI II

Frida`s plastic world

I paint my own reality.I paint bcuz I need to. I paint whatever passes through my head without any other considerationIiI II

Be careful what you wish for 'cause you just might get it

مثل همیشه از آن در مترو می آیم بیرون که سه دقیقه ی پیاده روی تا خانه را از توی پارک رد شوم . از وقتی آمده ام عادت ِ هندزفری توی گوشم را داشتن را گذاشته ام کنار. دل ام می خواهد بیشتر به صداهای دور و برم گوش کنم تا موزیک های مورد علاقه ام.  مردهایی که از روز کاری شان با هم حرف می زنند،دانشجوهایی که نگران پروژه ی آخر ترم شان هستند، زن هایی که در مورد غذای مورد علاقه شان حرف می زنند، بچه هایی که در مورد سرسره آبی و استخر و کاراکترهای بازی های کامپیوتری حرف می زنند و همه و همه برای ام جالب تر از غرق شدن توی موزیک های غمبار ِ موبایلم است. هنوز وقت نکرده ام آپدیت شان کنم. لیست ام هنوز غم و دلتنگی ِ آن روزهای تهران را دارد. دارم از پارک رد می شود که می بینم ده پانزده تا بچه ی فسقل و نیم وجبی نشسته اند توی چمن ها و دو تا مربی هم روبروی شان ایستاده اند و دارند چیزهایی را توضیح می دهند که تقریبا جز یکی از بچه ها، آن هم همانی که روبروی مربی نشسته ، هیچ کدام گوش نمی کنند!..دو تا دو تا دارند یا پج پچ می کنند، با توی کیف شان را به هم نشان می دهند و یا یک آتش یواشکی می سوزانند. کمی راه ام را کج می کنم که از نزدیک شان رد شوم. قدم های ام را آهسته می کنم تا ببینم آن دوتا دختربچه ای که یکی شان سیاه است و آن یکی مثل برف و هردو موهای فرفری دارند به هم چه می گویند. " ببین...باید همه رو پشت سر هم این طوری بخونی ..." و بعد مثل فرفره شروع می کند به خواندن که...گاوه ما ما می کند و بزه مع مع می کند و گوسفنده بع بع می کند و گربه هه میو میو می کند و بولمون گلو گلو می کند و خروسه قوقولی قوقو می کند و مرغه قد قد می کند وجوجه هه...جیک جیک. ملودی این شعرک برای ام آشناست اما هر چه فکر می کنم یادم نمی آید که کجا شنیده ام. از کنارشان رد می شود و تا خانه با خودم تکرار می کنم که " گاوه ماما می کند و بزه مع مع و گوسفند بع بع و. می رسم خانه و اولین کاری که می کنم گشتن دنبال آهنگ است. یادم می آید. توی وبلاگم سرچ اش می کنم. این جا. حتی نوشته ام که چرا از این آهنگ خوشم آمده. سال نود و یک. صدای اش را زیاد می کنم و نمی دانم چرا از صدای ماما و میومیو و مع مع این جک و جانور ها اشک جمع می شود توی چشم های ام...


نظرات 5 + ارسال نظر
رها 1395/04/14 ساعت 08:33

از سحر رفتم سر کار با اون کلیپ! هنوز چندان موفقیتی حاصل نشده!

تو میتونی:))))))

سیمین 1395/04/14 ساعت 14:56

ای جان
میرسه روزی که بچه ت این ترانه رو بخونه و ازش فیلم بگیری و برامون بذاری...
مامانْ باران دوسِت دارم...

ارزوها....آرزوها...

https://youtu.be/rub6mOmOoCU

اوهووووم. اد شد. متشکریم

دختر نارنج و ترنج 1395/04/15 ساعت 02:25

سوسول شده ایم باران؟ یا دلمون اونقدر کوچولو شده، اونقددددر تنگ که هر اتفاقی اول بغض می ندازه توی گلومون و بعد رد اشکی توی صورتمون.....
این آهنگ که خوبه، من با چیزهایی ساده تر از این، این روزها اشکم درمیاد. نی نی گولو چطوره؟ راستی باران، خانماقای تندر چی شد؟ چندین روزه میخوام ازت بپرسم هی نمی شه.....

خانمآقای تندر رو نازی جان جانانم به سرپرستی قبول کرد. آوردنش دردسر بود. جزو حشرات و خزندگان و این جور چیزها حساب می شد و ریسک بود. حالش خوبه و نازی هرازگاهی برام عکس میفرسته ازش:)

تو اینستادیدم
عزیزمی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد