روزهایی که چنسیت ات را فراموش می کنی و می گذاری آن قدر پسرهای گروه به تو احساس نزدیکی کنند و آن قدر به تو اعتماد کنند که تو برای شان بیشتر شبیه یک هم جنس خودشان باشی تا یک "زن"...و طوری با تو راحت می شوند که وقتی کنارشان هستی هیچ ابایی از شوخی ها و حرف های پسرانه شان جلوی تو ندارند...فکر این روزها را هم بکن که بیایند و با هیجان برای ات تعریف کنند که دیشب را با کدام دختر ِ گروه و امروز را با کدام یکی هستند !
و تو هی بخواهی دهن ات را باز کنی و به پسرها بگویی " گروه رو به لجن دارین می کشین ..با یکی باشین لااقل.. ! "..یا بزنی توی گوش ِ تک تک ِ دختر ها که "چرا یک هفته کسی دور و برتون می چرخه...هفته ی بعد توی تخت اش هستین؟" ..اما بعد فکر می کنی که "وقتی همه...هم دخترهای گروه و هم پسرهای گروه... راضی و خوشحال اند ازین "باهم-هم خوابگی ها"...وقتی فکر می کنند خیلی متفاوت اند از زنان کنار خیابان و مردان ِ چراغ زن و بوق زن.!.. به تو و آن کلمه ی فسیل شده ی " اخلاق" که توی ذهنت داری چه؟!
سبز زرد قرمز زرد سبز قرمز ....اوخ داره یادم میاد فکر کنم رمز این گاو صندوق که پشت این تابلوی زیبای خیره کنندست با هفت شروع میشد اره با هفت شروع شد آره آره با هفت شروع شد هفتا به چپ هفت تا براست براست به چپ به سبز زرد قرمز سبز زرد قرمز فوت فوت فوت ......
:( تابلو رو نشونم بده...
همین جوری روز به روز بدتر می شیم . روز به روز . روز به روز . ساعت به ساعت . دقیقه به دقیقه .
با افتخار اون هم!
یه وقت خالی بده تا زندگیای جالبتری هم نشونت بدم...
این تو و این همه خالی های من:)
هروقت مطمین شدی،مجازی نه،واقعی بگو تا نشونت بدم!
این هفته که تموم شه...هفته ی بعد آزادترین دختر ِ دنیام!..هرجوری که فکرش را بکنی..
منتظرم
تلخ بود...!
برای ما تلخ و برای اونا شیرین:)