برای این که کسی را از توی یخبندان ِ خودش نجات بدهی لازم نیست که حتما کنارش باشی و دست های اش را بگیری و ها کنی .. یا بغل اش کنی و موهای اش را ببوسی...
شماره اش را بگیر و بگو می خواستی حال اش را بپرسی !..شاید مکالمه تان یک دقیقه هم نشود ، اما با خیال راحت خداحافظی کن و قطع کن و مطمئن باش که او حالا نشسته روی پله های راهرو و دست اش را زده زیر چانه اش و دارد ذوب شدن یخ های اش را تماشا می کند و لبخند می زند.
کاری که اغلب انقدر تعلل میکنم که خودبه خود بنده ی خدا یخهایش به مذاب تبدیل میشوند
ولی من نمیتونم ُ به راحتی نمیتونم
وای ترنج و ببین...فشارش بده از طرف من