Frida`s plastic world

I paint my own reality.I paint bcuz I need to. I paint whatever passes through my head without any other considerationIiI II

Frida`s plastic world

I paint my own reality.I paint bcuz I need to. I paint whatever passes through my head without any other considerationIiI II

trick or treat

میخواهم اینوویس های ِ محموله ی دیروز را آماده کنم  که خبر دار می شوم  کشتی ِ حامل ِ محصول ِ شرکت ِ ما دیروز در محاصره ی برادران ِ گ.م.ر.ک قرار گرفته و بین زمین و زمان معلق مانده و حق خروج ندارد و برادران  گ.م.ر.ک. یک صدا و هماهنگ  رو به  کشتی ِ ما فریاد زده اند  که "آهای خانم کجا کجا؟ دوسِت داریم به خدا!!".

بخشنامه چهار روز است که صادر شده و سرعت ِ برادران برای اجرای آن از پیشرفت ِ پل صدر هم مثال زدنی تر! می خواهم فیس بوق ام را باز کنم و یک دل سیر" بد و بیراه" بگویم.( فیس بوق برای بد و بیراه بسیار پیچیده عمل می کند.تو بد و بیراه می گویی و دوستانت "می لایک اند".تو فحش می دهی و آن ها باز "می لایک  اند" .درست انگار تو هی اعتراض کنی و یکی یکی هی مشت بزنند توی سرت  که "راس می گی!"..یا  محکم بزنند توی شکم ات که " آفرین!"...خونی و مالی ات کنند و تکه تکه شوی که آن ها بگویند :" دقیقا!".همین قدر گاهی لایک ها درد دارند.)


صفحه ام  باز می شود و تا به خودم می جنبم   چشمم  می افتد  به لبخند ِ دوستان ِ "فراری داده شده  " ام به فرنگ!... لباس های وحشتناک پوشیده اند و خوشحالند .   "بد و بیراه های مظلوم ام "مردد می مانند. پشت ِ دکمه ی اینتر این پا و آن پا می کنند و هی من را نگاه می کنند و هی عکس ها را.هی من را نگاه می کنند و هی عکس ها را. هی عکس ها را می زنم "بعدی" و هی به   صورت ِ خندان دوستانم با آن لباس های تیره و تار نگاه می کنم.


بعد فکر می کنم که  اصلا به این ها چه که کشتی ِ ما را گرفته اند یا نه.اصلا به من چه که هی زخم تازه کنم.اصلا به ما چه که صادرات ممنوع شده.اصلا به ما چه که خوشی ِ این ها را خراب کنیم که مملکت دارد می پکد از زیر و رو.اصلا من چه کاره ی این دنیا هستم.اصلا مگر این مملکت چه گلی به سر ِ من زده که نگران اش باشم.اصلا مگر تقصیر من است که توی گند ترین دوران ِ تاریخی ِ این مملکت دارم  روز و شب می گذرانم؟ اصلا صادرات پنجاه و دو قلم که هیچ ، صادرات پانصد قلم را ممنوع کنند و بعد بیایند سهم ِ این خارجی های شرکت ِ ما را بخرند و بدهند دست ِ سردار مفت خوران مثلا و ما هم از فردای اش با چادر می اییم سر ِ کار و اصلا به کسی چه که غر می زنیم؟


"بدو بیراه های" مظلومم خسته شده اند.یکی شان نگاهم می کند که "بپریم اون تو یا نه؟"...دوباره عکس های دوستان ام را مرور می کنم .می گویم:" آره بپرید..اما قبل اش لباس هاتونو عوض کنید!".."بد و بیراه های مظلومم" که حالا زبان بسته هم شده اند ،  تغییر لباس می دهند و می پرند توی صفحه ام  که "هالووین مبارک"!

نظرات 1 + ارسال نظر

و خب به نظرت چند گروه از این بد و بیراههای مظلوم لباس عوض کرده داریم همه مان ...هعییییی باراااان هعی.....میترسم باران ....برای دخترکم برای دخترکان و پسرکان امروز ....برای فردایشان ....باران دااااغونم ....

:(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد