Frida`s plastic world

I paint my own reality.I paint bcuz I need to. I paint whatever passes through my head without any other considerationIiI II

Frida`s plastic world

I paint my own reality.I paint bcuz I need to. I paint whatever passes through my head without any other considerationIiI II

این متن عنوان ندارد..

 .چراغ قرمز ...هفتاد و سه ثانیه...دست های ام را آرام می گذارم روی فرمان و سرم  را بر می گردانم سمت پنجره.یک موتور سوار و همراه اش که ترک موتور نشسته اند.لباس گارد ویژه پوشیده اند.آن قدر به ماشین نزدیک هستند که می توانم بی آن که دستم را زیاد دراز کنم آرام بزنم روی شانه شان   و بگویم:" هی آقایون...یادتون هست؟.!"..نگاهم  می ماسد روی تفنگی که نفر ِ پشتی روی شانه اش انداخته است.

یک تفنگ مثل همین تفنگ ...شاید یک موتور مثل همین موتور...ممکن است یک موتور سوار مثل همین موتور سوار ....وای ندا...آخ سهراب...بچه ها ترانه...صدا ها و  تصویر ها... از همه جای ماشین مثل حمله ی موریانه ها می آیند سمت  ام...شیشه را می دهم بالا ...به دست هایم نگاه می کنم که بی اختیار مشت شده اند...چراغ سبز می شود.


***


هیچ چیز لذت بخش تر از این نیست که در  این ماه به جای ساعت چهار ، ساعت دو و نیم تعطیل شوی و بروی کارت بزنی و برگردی کولر را تا آخر زیاد کنی و بنشینی پشت میزت و تا ساعت چهار و نیم که کلاس ورزش ات شروع می شود ،یک اپیزود از  Game of thrones  ، یک اپیزود از Modern Family و یک اپیزود هم Fringe تماشا کنی .فقط این طوری ممکن است باور کنی که وقتی "کار"  را از این اتاق  و میز و لبتاب  حذف کنی...این اتاق و میز و این لبتاب...آن قدر ها هم اذیت کننده نیستند.


***

امیر  همه ی تلاشش را می کند که قرار بگذاریم و یک روز روزه بگیریم و افطار برویم بیرون.می گویم:" برای بیرون رفتن نیازی به روزه گرفتن نیست تو هر بار بگی..من باهات میام.می گوید:" به هیجان ِ زمان اذان فکر کن  بعد از دوازده ساعت چیزی نخوردن!"."هیجان"...بله "هیجان" دقیقا همان چیزی ست که مملکت ها را به F می دهد





نظرات 1 + ارسال نظر
فنجون 1391/05/01 ساعت 11:33 http://embrasser.blogfa.com

یک:‌
دلم برای آن روزها تنگ است ... اینکه تنها نبودیم. اینکه برای یک بار هم که شده حداقل برای آنچه که حق خودمون میدونستیم جنگیدیم!

دو :‌
اصلا من عاشق ماه رمضونم واسه همین تعطیلیهاش!

سه:
تو چکار داری خواهر من؟!‌روزه اتو بگیر مثلا ... فوقش ناهار نخور اونوقت راستکی هیجان داری برای افطار!‌ امیر هم خوشحال میشه.
میدونی باران فکر میکنم همین هیجان های کوچک هم نباشند که ما میمیریم از خوشی!‌!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد