این نتیجه ی ارزشیابی ِ امسال ِ من است : "D" !!!! بله ."دی"..قطعا منظورشان دو نقطه دی نبوده است."دی ِ" خالص.این یعنی کف ِ ارزشیابی.این یعنی من نه تنها موجود مفیدی نبوده ام که حتی موجود مضری در صنعت ِ صادرات پتروشیمی ِ ایران در عرصه ی بین الملل بوده ام.که این هم البته خودش کار ِ بزرگی ست.یک نامه هم ضمیمه اش شده که هر چه آن را زیر و رو می کنم نشانه ای از "بد کاره گی" در آن نمی بینم.بله.من در ارزشیابی به درجه ی "دی" رسیده ام ، نه برای این که کارم را بلد نیستم ، نه برای این که مکاتبات بازرگانی را نمی دانم ، نه برای این که از مشتری های آن طرف ِ آبی مان شکایتی دریافت کرده ایم ، نه برای این که کار با اکسل و پاورپوینت را بلد نیستم...نه برای این که زبانم خوب نیست ...نه.هیچ کدام این ها نیست.من "دی" گرفته ام برای این که اقای ی و خانم الف را به هیچ جایم حساب نمی کنم.من "دی" گرفته ام برای این که بلد نیستم صبح ها نیشم را باز کنم و از جلوی در به مدیر و مور و ملخ صبح به خیر بگویم...من "دی" گرفته ام برای این که ای آر پی را خودم یاد گرفتم و مثل خانم میم آویزان ِ خانم "ی" نشدم...به من "دی" داده اند برای این که مثل سگ می نشینم سر ِ جایم و فقط کارم را می کنم..به من " دی " داده اند چون عقده های خانم ِ الف و آقای ی را ارضا نکرده ام ...برای این که وقتی حرفی می زنند..می گویم :ok و نمی گویم "چشم حتما در اولین فرصت انجامش می دم.".. "دی " گرفته ام چون هر جا حس کنم کسی دارد حرف زیادی می زند ، چه مدیر باشد چه آبدارچی ، جفت پا حمله ور می شوم سمت اش..."دی" گرفته ام چون لاس زدن و خنده های آن چنانی بلد نیستم ، ..."دی " گرفته ام چون اصلا خنده ها ی الکی بلد نیستم ...چون ذهنم آن قدر درهم برهم و تکه پاره است که گاهی توی چشم طرف نگاه می کنم و می گویم:" حواسم نبود...دوباره بگید"...بله.من "دی" گرفته ام .یک "دی" ِ پر از معنی.یک "دی ِ کف "! یک "دی " ِ ...
پ.ن.1.استخوان ِ آدم چه طوری ناگهان تق صدا می کند و می شکند؟..یک سری چیزها درونم همین طور ناگهان تق صدا کرد و ..عوض شد....
پ.ن.2.فقط یک ماه دیگر!
پ.ن.3...با من رو راست نیستید!
دیِ تان مبارک
سپاس!