مهمونی تموم شد.به همین زودی .ساعت یک و سی و شش دقیقه است و هیچی باقی نمونده جز فکر کردن به تویی که منو توی مهمونی تنها گذاشتی و رفتی و شایان ِ ورودی ِ هفتاد و هشت با اون موهای کنفی و شلوار ادیداس و شیش تا لیوان اسمیرنفی که خورده بود امشب برای من ِ تنها ، از تو رفیق تر بود!
قوقولی قو قو آخ جون ماست وخیار. با اجازه یه توک به اسمیر تقی تون بزنم و برم . قووو قووو مااااا رففففتیییم دااااش کاری باری؟
موهای کنفی؟؟؟ منظورت از همون موهاییه که شبیه پشم گوسفنده؟؟؟ آخه آدم رفیقشو اینطوری توصیف میکنه؟؟؟
سلام. زندگی روی باد چی شد ؟ این که نمیشه که. لااقل این بلاگشو میداد به من تا برو بچ آواره نشن اببل فضلی بد میگم ؟ آی دمپایی کهنه چراق شکسته بلاگ
بسته میخریمممممم
زنده گی روی باد بود دیگه....رو زمین نبود که صد سال عمر کنه! عمرا نعش وبلاگامونو هم بدیم به تو که صد سال یه بار میای!!والااا