خودم دیدم ریمیا.با چشمای خودم.
مَرد ، دختر رو کشید طرف خودش و بغل اش کرد . دستشو برد توی موهاش و گردنشو هزار بار بوسید .چونه ی دختر رو گرفت و و سرشو برد طرف ِ صورت ِ اون و و لباشو ...
بعد که دختر به جنون رسید ، مَرد ساعتشو نگاه کرد و یاد ِ چیزی افتاد و رفت.! دختر هم همون جا مُرد!
با چشمای خودم دیدم!
____________________________________________
این اهنگه افتاده تو سرم ، بیرون نمی ره...
He found me"
He held me
He took me
And then again
He kissed me
He touched me
He loved me
And he forgot me
"...
آخرش من نتونستم از لحن خواننده ابن آهنگ بفهمم چه حالی داره
شاید اگه بیشتر دقت کنی...از کلمات اش بفهمی!