از این که صبح از خواب بیدار شی و ببینی کسی کنارت نیست..حالت تهوع به ات دست می ده...
خودتو بالا میاری و ...
دیگه تنها نیستی
پ.ن.1.تا به حال به "طلاق" این قدر نزدیک فکر نکرده بودم.
پ.ن.2.وقتی حالت بده و حتی یه دوست نداری که بهش زنگ بزنی یا بری پیش اش و باهاش حرف بزنی...دیگه چه فرقی می کنه که حالت خوبه یا بد؟
پ.ن.3.این روزا رنگ ِ شبم.
پ.ن.4...کاش انگیزه و انرژی خریدنی بود.
می فهممت....
اینم داستانه دیگه. نه ؟ دیگه اسکل نمی شم.
:)..زنده گی همه ش داستانه
تنها نیستی ...
همه تنهان محمد.همه...هر کس بگه نیست دروغگوست.دروغگو نباش.
از این ور که نگاه می کنم هزار دلیل می بینم که با اونا اثبات کنم که تنها نیستی .. از اون ور که نگاه می کنم می بینم حق با توئه ... ٬ می بینی مهم تنهایی نیست٬ مهم اینه که از کدوم ور نگاه کنی ... دوروغگویی هم همین حکایت رو داره.
راستی تا حالا دقت کردی٬ تو که باران ی هیچ وقت نمی تونی تنها باشی٬ چون اگه تنها بودی حالا باید من بهت می گفتم «قطره» ...
چی شده باران؟... ):
باید بچشد عذاب تنهایی را
مردی که ز عصر خود فراتر باشد
منم این روزا رنگ شبم...تازه دارم رنگ خونم ر هم عوض میکنم