مکان: کوچه ی ما
زمان:دیروز صبح
موجودات زنده ی حاضر در صحنه: پسرهای مو در هوای کوچه ی ما که فکر کنم گاهی مسابقه می گذارند که چه کسی بد تر و افتضاح تر شب سرش را روی بالش بگذارد و چه کسی صبح موهایش نا فرم تر از همه شود!
توصیف صحنه:..گیتارم روی شانه ام است..چاره ای ندارم جز این که از جلوی شان رد شوم...
صداهای موجود در صحنه: ای ول...سوووووووووووووووت...کمک نمی خوای؟..سنگینه بده من بیارم برات...می دی یه عکس بندازیم؟
...خنده ام می گیرد...از جلوی شان رد می شوم و می گذرم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مکان: دوباره کوچه ی ما
زمان: امروز صبح
موجودات زنده ی حاضر در صحنه: فقط خودم..خوشبختانه!
توصیف صحنه:باید ((تی)) می خریدم.فاصله ی مغازه تا خانه...به اندازه ی صد قدم بود.کسی هم در کوچه نبود...من: (( تی)) به دست تند تند راه می روم.
ده قدم مانده به خانه...همه ی مو در هواها از بقالی بیرون می آیند...
توصیف ِ موها: با دیدن من و (( تی)) حرکت موها به سمت آسمان و باز شدن تدریجی ِ دهان شان را می بینم...
صداهای موجود در صحنه: سکوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووت...و......
انفجار خنده
دوباره خنده ام می گیرد..دوباره از جلوی شان رد می شوم و
دوباره می گذرم..
یک بار گیتار روی شونه
یک بار هم تی به دست
:دی
جالب بود ...
ولی امان از دست این مو در هوا ها !!
...
:)
...
توهمیشه باعث میشی موهای جوون هااز ترس تو سیخ بشه ؟!
...
سکوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووت...
الان یه حساب کتاب کردم، فک کنم اون موقعی که این پستارو مینوشتی هم سن الان من بودی!