Frida`s plastic world

I paint my own reality.I paint bcuz I need to. I paint whatever passes through my head without any other considerationIiI II

Frida`s plastic world

I paint my own reality.I paint bcuz I need to. I paint whatever passes through my head without any other considerationIiI II

تحقیر شدن بد است. چه حق ات باشد چه نباشد. اندازه اش مهم نیست. چرا و چند و چون اش مهم نیست. حتی مطمئن نیستم که "تحقیر کردن" هم به بدی "تحقیر شدن" باشد. "تحقیر کردن" یک فعل مزخرف است که تا وقتی تو مفعول اش نباشی نمی فهمی اش. این هم مثل خیلی از اتفاقات دیگر زنده گی، یک دفعه و بی این که خبر کند می افتد. مثلا یک ساعت ورزش می کنی و بعد هم یک دوش عالی می گیری و برمی گردی خانه و یک دفعه...یک دفعه تحقیر می شوی!! ...آن چنان که با وجود یک هفته بی خوابی تا صبح نمی خوابی و به این فکر می کنی که "چرا واقعن؟" 

این وورک شاپ لعنتی و آن یکی ِ دو هفته ی دیگر جان برای ام نگذاشته. نه خواب دارم و نه خوراک. اسم اش را می گذارم "درد خسته گی"! این درد با یک روز استراحت آن چنان گورش را گم می کند که معلوم نمی شود از کجا آمده بود اصلا از اول. اما این درد ِ‌از دیشب ام...که حتی اسم هم روی اش نمی توانم بگذارم...فکر نکنم خوب شدنی باشد.  

تحقیر شدن تلخ و دردناک است.  خیلی.

نظرات 9 + ارسال نظر
fenjoon 1393/08/28 ساعت 10:06

tahghir shodan , khar ast! kasi ke tahghieer mikonad kheiliiii khar tar ast!

سیمین 1393/08/29 ساعت 11:46

آره
له میشی انگار
صدای شکستن استخونای روحت رو می شنوی
انگار به قول تو خوب شدنی هم نیست...

خروس 1393/08/30 ساعت 01:57

آقا تا دلت بخواد من شدم آقا . اولین بار وقتی آقا من خیلی خیلی جوجه بودم آقا، مادرم جا شیر تو شیشه آب قند ریخت آقا جا شیر داد به ما آقا خوردیم و حس کردیم آقا به شعورم توهین شده آقا.از اون وقت آقا همین جوری توهین شده آقا تا دیروز که داشتیم اخبار تلوزیون نگاه میکردم آقا دیدیم که داره بشعورمون توهین میکنه آقا زدیم فرتی خاموشش کردیم آقا.

تیله 1393/09/01 ساعت 09:48

اونی که تحقیر میکنه کوچیکه

وای چه خوب توصیف کردی.4 ماه پیش این اتفاق افتاد و من به خودم اومدم و زندگیمو تغییر دادم ولی هنوز وقتی اون آدم رو میبینم بالا میارم با اینکه معذرت خواهی کرد

دزیره 1393/09/06 ساعت 11:54

تمام شد ، خوندن وبلاگ شما که یه ماهی مشغولم کرده بود ، مستحق یه رژ قرمز هستی اونم گوجه ای نه آلبالویی . امتحانش کن. راستی مرسی که هستی ، مرسی که مینویسی ، گاهی چنان منو خندوندی و گاهی چنان برات اشک ریختم و هیچ مدلی نتونستم جلوشو بگیرم که همکاران گرامی که در معیوب بودن مشاعرم شک داشتند یه نفس راحت کشیدند که بی جا قضاوت نکردن.
و تو به غایت زیباییی...

سپاسگزارم از لطف ات

دختر نارنج و ترنج 1393/09/06 ساعت 18:09

سلام عزیز دلم. خوبی؟ خواستم فقط احوالت رو بپرسم و بدونم که خوبی.

ترنج...نمی دونم

دریا 1393/09/08 ساعت 10:57

کی به خودش جرأت داده باران ما رو تحقیر کنه؟!!
باران جونم واقعن احساستو درک می کنم.وای امان از تحقیر شدن و از خرد شدن.

شادی 1393/09/12 ساعت 00:09

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد